هوالفتاح العلیم
برایت گل میآوردم
برایت گل میآوردم
و با تو در اتاقی که به رنگ چشمهایت بود میماندم
ولی دیدم که دستم لحظهها را دور میریزد
تو شاید گریه میکردی که من تنهایی بیهودهای بودم
تو مثل نبض خوشبختی من آرام خواهی ماند
و هرگز مرگ یک دیوانه کوچک
که دور از باغ در زندان گلدانهای زیبای تو میمیرد
تو را گریان نخواهم کرد
میخکهایی که دور از باغ
در زندان گلدانهای زیبای تو میمیرند، میدانند
من تکرار یک تنهاییام
در چشمهایی که تمام چشمها را دوست میدارد
**کامران(سید مرتضی آوینی)**
تکرار یک تنهایی (جستارهایی از حیات شهید سید مرتضی آوینی)
به کوشش محمد علی صمدی
نشر یازهرا
دریافت سایز بزرگ پوستر
حجم: 4 مگابایت
کتاب تکرار یک تنهایی
جستارهایی از حیات سید مرتضی آوینی
به کوشش محمد علی صمدی
انتشارات یا زهرا
کمی از کتاب
تا تـوانستند بـرایش حاشـیه سـاختـنـد. حتـی نزدیکانش به او می گفتند: فلانی! ببین این هم یه بازی جدید است. این بازی ها را درمی آوری که خودت را نشان بدهی.
یادم هست نشسته بودیم برای مونتاژ تصاویری که خودش به عنوان مصاحبه گر در تصویر بود، معنی هم نداشت که نباشد. چه بسا در بعضی جا ها عمد داشت که خودش حضور داشته باشد. این را گذاشتند به حساب این که تو می خواهی بگویی من همان هستم که زمان جنگ بودم. آن زمان نبودی، الآن یک فرصتی پیدا کردی به اسم جنگ که می خواهی خودت را معرفی کنی و بگویی من هم فیلم ساز بودم و فیلم ساختم...