هوالفتاح العلیم

سلام سهراب...


مسافـــرت کو ...؟


بگو مرا نیز با خود ببرد تا ته کوچه ی غـربت


من هم دیگر از مردم ،نه، که از خــودم خسته شدم


می خواهم از نو بسازم این درون مخـروبه ام را


می خواهم این کلبه ی تنگ و تاریک نَفسم را خانه تکانی کنم


اصلا می خواهم از نو متــولد شوم...


از نو بگویم... بشنوم... بخوانم... بنویسم...


آه...آه که چه دردناک است زندگی بی محبوب


عزیز میشنوی ؟؟ میشنوی صدای ویران شدن این بنده ی در بند ناچیز را...


آه که چقدر خسته ام...

 اِلهی لا تُؤَدِّبْنی بِعُقوُبَتِکَ...