هوالفتاح العلیم

من از فریاد بی پایان و انسان های نالان،

من از آشوب بی پایان میترسم

من از افکار زهر آلود و نفس های غبار آلود،

من از دنیای نامردان میترسم

من از روزی که می آید "او" و می جنگد با ظلمت،

من از آن روز پایانی میترسم


من از آن روز میترسم که آلوده شدست دنیا،

 من از اینکه نباشم جز یاران خراسانی می ترسم


من از صور اسرافیل و حیرانی مردم،

 من از چشمان گریان تعلق ها میترسم


من از گمراهی پنهان و نفس سرکش خود ،

من از پنهان ماندن پشت نقاب میترسم


من از اسلام بی ایمان و تزویر بی پایان،

من از خویشتن در خویش می ترسم


من از آشیانه کرکس ها و گرگان بی پروا،

من از آن آخرین بیداری انسان میترسم...